به خدا عشق به رسوا شدنش مي ارزد
و به مجنون و به ليلا شدنش مي ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامي بنويس
سند عشق به امضا شدنش مي ارزد
گرچه من تجربهاي از نرسيدنهايم
کوشش رود به دريا شدنش مي ارزد
کيستم ؟ ... باز همان آتش سردي که هنوز
حتم دارد که به احيا شدنش مي ارزد
با دو دست تو فرو ريختنِ دم به دمم
به همان لحظهي بر پا شدنش مي ارزد
دل من در سبدي ـ عشق ـ به نيل تو سپرد
نگهش دار، به موسي شدنش مي ارزد
سالها گرچه که در پيله بماند غزلم
صبر اين کِرم به زيبا شدنش مي ارزد